یادداشـ ـتـــ پـ ـاره هـ ـا

لطفن این وبلاگ را بکارید!!!

یادداشـ ـتـــ پـ ـاره هـ ـا

لطفن این وبلاگ را بکارید!!!

(۳) سکوت...

درود 

اعصابم خوردشده بود. نارو خورده بودم. زیر آب زده بود. نامردی کرده بود. نمیخواستم کاری در برابرش کنم. سکوت اختیار کرده بودم و کردم. اما خون خونم را میخورد. برای یکی از دوستانم دردم را نوشتم. جوابم را داد: 

ساکت که بمانی٬ میگذارند به حساب جواب نداشتنت. عمرن بفهمند جان میکنی تا احترامشان را نگه داری... 

:.: 

۱/ یک وقتهایی دلم میخواهد یک سری آدمها را جابه جا خفه کنم. حیف که قتل محسوب میشود. اگر دیه داشت٬ میکشتمشان... گور بابای ۴۰ میلیون... 

۲/ یک سری پست ها را نوشته ام و چرک نویس کرده ام. کم کم رو میکنمشان. به اصطلاح پست های خوبم را گذاشته ام برای بعد. میخواهم طاقچه بالا بگذارم :دی